دولت هایی که  در رابطه با جنگ  سوریه مخالف یکدیگر بوده اند،  یا  در دوران بعد از جنگ جهانی دوم روابطی خصومت  آمیز با یکدیگر داشته اند  اکنون متحد شده اند.  اتحادهای موجود بین روسیه، چین، ایران و سوریه نیز تقویت شده.  همه قصد دارند رژیم جنایتکار و اقتدارگرای اسد را حفظ  و حق تعیین سرنوشت کردها را رد کنند

فریدا آفاری

24 اوت 2016

متن ذیل خلاصه ای از مقاله ی  بلند تری است که در صفحه ی انگلیسی این تارنما منتشر شده است:

اتحادهای متغیر: 

 اخیرا اتحادهای جدیدی در منطقه ی خاورمیانه ایجاد شده:  اتحادهایی  بین آمریکا و روسیه،  ترکیه و روسیه،  اسرائیل و روسیه،  اسرائیل و ترکیه،  ایران و ترکیه،  اسرائیل و عربستان سعودی.  از سویی دیگر روسیه برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم بر اساس یک تفاهم نامه ی نظامی با دولت ایران،   از یک پایگاه هوایی در ایران استفاده کرده تا مواضع نیروهای اپوزیسیون را در سوریه بمباران کند.  دولت چین با دولت اسد  و با روسیه در مورد تقویت روابط نظامی با رژیم سوریه گفتگو کرده.  ارتش سوریه  برای اولین بار بعد از انقلاب سوریه در سال 2011 نیروهای حزب اتحاد دموکراتیک کردها و مناطق مسکونی کردنشین در حساکا در شمال سوریه را بمباران کرده است.  ارتش ترکیه نیز با حمایت آمریکا به مواضع داعش و همچنین به کردها  در سوریه حمله کرده است

دولت هایی که  در رابطه با جنگ  سوریه مخالف یکدیگر بوده اند،  یا  در دوران بعد از جنگ جهانی دوم روابطی خصومت  آمیز با یکدیگر داشته اند  اکنون متحد شده اند.  اتحادهای موجود بین روسیه، چین، ایران و سوریه نیز تقویت شده.  همه قصد دارند رژیم جنایتکار و اقتدارگرای اسد را حفظ  و حق تعیین سرنوشت کردها را رد کنند

کلیه این  تحولات همچنین حاکی از این است  که کشورهای امپریالیست در منطقه دیگر تنها آمریکا و اسرائیل نیستند.  روسیه، چین، ایران، ترکیه ، عربستان سعودی و قطر نیز قدرت هایی امپریالیستی در منطقه اند.

  1. پرداختن به ویژگی های امپریالیسم قرن بیست و یکمی در صدمین سالگرد انتشار کتاب امپریالیسم لنین

در چنین شرایطی سوسیالیست ها موظفند که مفهوم امپریالیسم را بازبینی کنند و از خود بپرسند که امپریالیسم در قرن بیست و یکم چه تفاوت هایی با قرن بیستم دارد.  از این رو مایلم به  جزوه ی امپریالیسم:  بالاترین  مرحله ی سرمایه داری به قلم لنین  و مقاله ای که  اخیرا به مناسبت صدمین سالگرد انتشار آن منتشر شده بپردازم.   اگرچه خود را لنینیست نمی دانم،  می پندارم که می توانیم از تحلیل لنین بیاموزیم.

در کتاب امپریالیسم، بالاترین مرحله‌ی سرمایه‌داری، لنین به این موضوع پرداخته که چه‌گونه در آغاز قرن بیستم، تبدیل سرمایه‌داری رقابتی به سرمایه‌داری انحصاری، مرحله‌ی جدیدی از سرمایه‌داری تحت نام امپریالیسم را رقم زد که به جنگ انجامید. او با به بحث کشیدن نظرات اقتصاددانانی مانند‌هابسون و هیلفردینگ، بوخارین، لوکزامبورگ و دیگران  و استناد به فاکت‌های بسیار، نظرات خود را در مورد این مرحله‌ی جدید سرمایه‌داری متمایز کرده. او همچنین کارل کائوتسکی، نظریه‌پرداز حزب سوسیال دمکرات آلمان را به نقد کشیده  چون کائوتسکی نتیجه‌ی امپریالیسم را شکلی از اتحاد امپریالیست‌ها و صلح بین آنان می دانسته.

لنین تحت تاثیر بحث مارکس در مورد “قانون عام انباشت سرمایه”  در جلد اول کتاب سرمایه استدلال کرده که رانش ذاتی سرمایه به سوی افزایش نرخ سود منجر به تراکم و تمرکز سرمایه به منظور استخراج هرچه بیشتر ارزش اضافه از کارگران شده.  لنین نتیجه گرفته که در «امپریالیسم به‌عنوان یک مرحله‌ی خاص سرمایه‌داری… از لحاظ اقتصادی در این فرایند مسئله‌ی عمده این است که انحصار سرمایه‌داری جایگزین رقابت آزاد می‌شود… در عین حال، انحصارها که از درون رقابت آزاد برخاسته‌اند، این رقابت را حذف نمی‌کنند بلکه برفراز و در کنار آن می‌زیند و در نتیجه منجر به ظهور تضاد‌ها، اصطکاک‌ها و نزاع‌های بسیار حاد و شدید می‌شوند… امپریالیسم مرحله‌ی انحصاری سرمایه‌داری است.»

سعید رهنما،  استاد علوم سیاسی در دانشگاه یورک در کانادا   اخیرا به مناسبت صدمین سالگرد انتشار این اثر مقاله ای را  تحت عنوان “امپریالیسم نولیبرال:  جدیدترین مرحله ی سرمایه داری” در سایت نقد اقتصاد سیاسی منتشر کرده است.  او استدلال می کند که تفاوت های بین امپریالیسم در زمان لنین و در زمان ما از این قرارند:

  1. «لنین رشد فوق‌العاده‌ی صنایع و تراکم تولید در شرکت‌های بسیار بزرگ را یکی از مهم‌ترین مشخصه‌های سرمایه‌داری می‌داند… اما آن‌چه شرکت‌های انحصاری امروز را از زمان لنین بسیار متفاوت می‌سازد، نه فقط حجم و اندازه و نرخ تراکم آن‌ها، بلکه نوع و ساختار آن‌هاست. شکل انحصاری دوران لنین، کمباین‌ها، سندیکاها (تولیدکنندگان) و کارتل‌ها بود… امروزه اولیگوپلی‌ها که تقریباً بدون استثنا شرکت‌های جهانی به‌اصطلاح “چندملیتی” اند برای گسترش بازارهای جهانی در رقابت اولیگوپلیستی با هم قرار دارند. لنین رقابت‌های بین انحصاری را می‌دید اما شکل مورد تحلیل‌اش کارتل‌های زمانه‌ی خودش بود که امروز مصداقی ندارند . . . رقابت‌های الیگوپلیستی کوچک‌ترین شباهتی به رقابت شرکت‌ها در دوران سرمایه‌داری رقابتی ندارد… انحصارها با قدرت فزاینده‌ای که دارند، کنترل خود را بر بازار تحمیل می‌کنند. اما این بدان معنی نیست که بین آن‌ها رقابت نیست. این شرکت‌ها با توجه به اندازه‌ی وسیع سازمانی و قدرت عظیم مالی نمی‌توانند یکدیگر را حذف کنند، اما در رقابت با رقبای بزرگ‌تر گاه در یکدیگر ادغام می‌شوند. نمونه‌ی بارز آن شرکت‌های غول‌پیکر نفتی آمریکایی هستند.»

 او  همچنین نتیجه می‌گیرد که «دولت‌های مبداء و میزبان نیز توان به‌مراتب کم‌تری در کنترل و تنظیم عملکرد آن‌ها دارند.»

  1. اگرچه لنین به اهمیت فزاینده‌ی بانک‌ها و سرمایه‌ی مالیه در مرحله‌ی جدید سرمایه‌داری پرداخته، به نظر رهنما، امروزه صرف نظر از بزرگ‌تر بودن بانک‌ها، «تفاوت اصلی بانک‌داری معاصر با دوران لنین» این است که «سرمایه‌ی مالیه که در گذشته عمدتاً در رابطه با فعالیت‌های تجاری و صنعتی مطرح بود، امروزه اتکای بسیار محدودی به این فعالیت‌ها دارد….» همچنین برخلاف زمان لنین که در آن دولت‌ها کنترل نسبتاً وسیعی را بر بانک‌ها اعمال می‌کردند، امروزه به سبب سیاست‌های نولیبرالی، این کنترل‌ها محدود شده است.
  1. لنین اشاره می‌کند که مشخصه‌ی دوران سرمایه‌داری رقابتی صادرات کالا بوده و مشخصه‌ی سرمایه‌داری انحصاری صدور سرمایه به کشورهای توسعه‌نیافته به‌منظور سرمایه‌گذاری سودآورتر با استفاده از منابع اولیه و کارگر ارزان است. اما رهنما خاطرنشان می‌کند که «در تقسیم کار جدید جهانی، کشورهای در حال توسعه دیگر تنها تولیدکننده‌ی مواد خام نیستند بلکه بیش‌تر و بیش‌تر تولیدکننده‌ی کالاهای ساخته‌شده‌ی صنعتی برای مصرف بازارهای داخلی و خارجی، از جمله بازار کشورهای پیشرفته‌ی صنعتی هستند. امروزه قسمت اعظم تولیدات صنعتی جهان در خارج از کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری قرار دارد، و این چین است که نقش “کارگاه جهان” را ایفا می‌کند.» وانگهی « بخش عظیمی از سرمایه‌گذاری‌های خارجی در دیگر کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری… سرمایه‌گذاری می‌شود. امروزه بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در آمریکا است… از طرف دیگر، کم‌ترین میزان سرمایه‌گذاری خارجی در کشورهای کم‌تر توسعه‌یافته است، جایی که مواد اولیه‌ی ارزان و کارگر ارزان و سازمان‌نیافته به‌وفور وجود دارد. »
  2. برخلاف زمان لنین که در آن قدرت‌های استعماری و امپریالیستی سرزمین‌های جهان را بین خود تقسیم کرده بودند، «از نظر امپریالیسم امروز، واضح است که دیگر تقسیم جهان به قلمروهای خاص قدرت‌های مختلف و بسط مستعمرات آن‌ها مطرح نیست… البته تردیدی نیست که هنوز قدرت‌های امپریالیستی نفوذ زیادی در بازارهای مستعمرات قبلی خود دارند، اما آن کشورها حال محل حضور انواع سرمایه‌های کشورهای مختلف‌اند… اشاره‌های {لنین} به کاربرد “شیوه‌های انحصاری” توسط سرمایه مربوط به قدرت استعمارگر خاصی بر منطقه‌ی معینی است، و نه رقابت‌های بین سرمایه‌ها. امروزه، مستعمرات سابق همگی کشورهای به اصطلاح “مستقل‌”اند و انواع سرمایه‌های خارجی، از آمریکای شمالی و اروپا تا ژاپن، چین و هند در این کشورها در حال رقابت‌اند.» در عین حال رهنما می‌نویسد: «مسئله‌ی بسیار مهم دیگر در تحول امپریالیسم قرن بیست‌ویکم، از یک طرف وجود یک قدرت سوپر امپریالیستی، یعنی آمریکا، و از طرف دیگر همکاری‌های بین امپریالیستی بین آن و دیگر امپریالیست‌های متحد شده در اتحادیه‌ی اروپا و ژاپن است» او تأکید می‌کند که سازمان‌های بین‌المللی اقتصادی مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول نقش دستگاه اقتصادی این سرمایه‌ی سازمان‌یافته‌ی جهانی را ایفا می‌کنند، سازمان ناتو بازوی نظامی آن و نولیبرالیسم همراه بارسانه‌های تحت کنترل این نظام دستگاه ایدئولوژیک این سرمایه‌ی سازمان‌یافته‌ی جهانی‌اند.

بر اساس این استدلالات،  رهنما نتیجه می گیرد که امپریالیسم امروزین باید نولیبرال خوانده شود.

در مقاله ای که اخیرا در پاسخ به بحث رهنما منتشر کرده ام چنین استدلال کرده ام:

نخست،  رهنما با تأکید بر نولیبرال بودن امپریالیسم در قرن بیست‌ویکم سعی دارد ثابت کند که مشخصه‌ی سرمایه‌داری کنونی کاهش کنترل دولت‌ها بر  اقتصاد و افزایش سرمایه‌ی خصوصی به زیان سرمایه‌داری دولتی است. اما این ادعای او با بسیار از فاکت ها مغایرت دارذ.

توماس پیکتی در کتاب سرمایه در قرن بیست‌ویکم در انتهای صدها صفحه شواهد و مدارک نتیجه می‌گیرد که اگرچه در حال حاضر بخش عمده‌ی سرمایه‌ی جهان در دستان سرمایه‌داران خصوصی قرار دارد، امروزه نفوذ دولت‌ها بر اقتصاد‌های جهانی از همیشه بیش‌تر است. «نفوذ دولت بسیار بیش‌تر از آن زمان {سال‌های 1930} و در واقع بیش‌تر از هر زمان دیگری است.» (ص. 473)

البته برخی اقتصاددانان با نتیجه‌گیری پیکتی موافق نیستند و تأکید می‌کنند که از سال 1973 به بعد در هیچ یک از کشورهای عمده‌ی جهان کنترلی بر حرکت سرمایه وجود نداشته و در اتحادیه‌ی اروپا نیز کنترلی بر تحرک کار وجود ندارد.  آنها  همچنین به سیر نزولی مالیات بر سود سرمایه اشاره می‌کنند.

اما کنترل دولت بر اقتصاد لزوماً برابر با مهارکردن سرمایه نیست. برعکس، نقش دولت‌ها در تسهیل ارزش‌افزایی ارزش در اقتصاد جهانی قابل‌توجه است. تحلیل‌های مجله‌ی اکونومیست لندن نیز از نقش فزاینده‌ی دولت‌ها در اقتصاد جهانی حکایت می‌کند. برای مثال در ویژه‌نامه‌ای در مورد تجارت در چین در سال 2015 اکونومیست چنین می‌نویسد:

«بنا بر ادعای یک مشاور شرکت‌های چند ملیتی، “در چین هیچ شرکت به‌واقع خصوصی وجود ندارد.” دولت و حزب {کمونیست} همه‌جا حاضرند و نقش آن‌ها نیز در قانون حک شده… نخست، دولت همیشه در شرکت‌ها یا صنایعی که استراتژیک می‌داند دخالت می‌کند، حتی اگر آن‌ها چندملیتی باشند. دوماً، چه کسی در مورد میزان حقوق و استخدام و ارتقای مقام تصمیم می‌گیرد؟ در بنگاه‌های بزرگ و متعلق به دولت مانند سینوپک، یک شرکت غول‌آسای نفتی، بخش سازمان‌دهی حزب مسئول تعیین مدیران است… آکادمی علوم چین هنوز تقریباً یک سوم شرکت غول‌آسای لجند هولدینگ را که توسط لیو چوآنژی تأسیس شده کنترل می‌کند… آقای لیو، مردی که مهم‌ترین نقش را در مدرنیزه‌کردن تجارت در چین ایفا کرده ما را کاملاً غافلگیر می‌کند. او آشکار می‌کند که رئیس نمایندگی حزب در شرکت خود است.»

در سال 2012 اکونومیست در ویژه‌نامه‌ای درباره‌ی سرمایه‌داری دولتی چنین نوشته بود:

ما در چین، مالزی، روسیه و دیگر اقتصاد‌های نوظهور شاهد «شکل جدیدی از شرکت‌های دورگه هستیم که از سوی دولت حمایت می‌شوند اما مانند یک شرکت سهامی چند ملیتی عمل می‌کنند… سرمایه‌داری هدایت‌شده توسط دولت پدیده‌ی جدیدی نیست اما دستخوش حیات دوباره‌ی پرماجرایی شده است. در دهه‌ی 1990 اکثر شرکت‌های متعلق به دولت چیزی بیش از بخش‌های دولتی در بازارهای نوظهور نبودند. فرض شده بود که با نضج گرفتن اقتصاد، دولت آن‌ها را می‌بندد یا خصوصی می‌کند. اما این شرکت‌ها به‌هیچ‌وجه از اوج قدرت خود پایین نیامده‌اند، چه در صنایع بزرگ (بزرگ‌ترین شرکت‌های تولید نفت و گاز در جهان، از لحاظ ذخیره‌ی مالی خود دولتی محسوب می‌شوند) و چه در بازارهای بزرگ (80 درصد ارزش بازار سهام چین و 62 درصد بازار سهام روسیه را شرکت‌هایی با پشتوانه‌ی دولتی تشکیل می‌دهند) و این شرکت‌ها در روندی تهاجمی رو به رشدند… در سال‌های 2003 تا 2010 شرکت‌های دارای پشتوانه‌ی دولتی یک‌سوم سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی توسط جهان نوظهور را تشکیل می‌دادند.»

اکونومیست سپس در گزارشی اختصاصی تحت عنوان «گستره‌ی جهانی سرمایه‌داری دولتی: حاکمان جدید جهان» به خصلت متضاد این روند اشاره کرده بود: اگرچه «برجسته‌ترین وجه شرکت‌های دولتی، قدرت جمعی مطلق آن‌ها در جهان نوظهور است،» همزمان با رشد و ثروتمندتر شدن این شرکت‌ها «قشر دولتی در مجموع رو به کاهش است. همزمان با شدیدتر شدن کنترل دولت‌ها بر اقتصاد، قشر خصوصی در حال رشد است.»

به نظرم اگر رهنما به علل وحدت این دو پدیده‌ی به‌ظاهر متضاد یعنی کاهش قشر دولتی و رشد فزاینده‌ی کنترل دولت‌ها بر اقتصاد پرداخته بود ، می‌توانست ویژگی‌های سرمایه‌داری و امپریالیسم در قرن بیست‌ویکم را روشن‌تر کند.

دوما،  رهنما روشن نکرده  که امپریالیسم آمریکا با وجود قدرت نظامی و اقتصادی‌اش، پس از جنگ‌هایش در افغانستان و عراق و بحران اقتصادی 2008 نسبتا ضعیف‌تر شده و از جهاتی در برابر قدرت‌های امپریالیستی مانند چین و روسیه عقب‌نشینی کرده است. در اجلاس اخیر سران ناتو (پیمان آتلانتیک شمالی) نیز علی‌رغم تصمیم مبنی بر افزایش نیرو در کشورهای حوزه‌ی دریای بالتیک و اروپای شرقی، دیوید کامرون اعلام کرد که «ناتو قصد مقابله با روسیه را ندارد.» برخی از کشورهای عضو ناتو نیز اصرار کم‌تری بر اعمال تحریم‌ها علیه روسیه داشتند.

رهنما همچنین به رقابت‌ها و جنگ‌های امپریالیستی بین قدرت‌های منطقه‌ای در خاورمیانه اشاره نمی‌کند. این قدرت‌ها هریک کنترل نظامی و اقتصادی خود را در مناطق تحت نفوذ خود اعمال می‌کنند.

نتیجه گیری:

  رهنما  نقش امپریالیسم روسیه در سوریه و اوکراین  و  نقش امپریالیسم چین در خاورمیانه  و آفریقا   را نادیده می گیرد.  او همچنین نقش قدرت های امپریالیستی منطقه ای مانند ایران را  در خاورمیانه   نادیده گرفته و مبنایی برای درک اتحادهای جدید امپریالیستی در خاورمیانه به ما ارائه نکرده است.

چرا باید عنوانی مانند «امپریالیسم نولیبرال به‌عنوان تازه‌ترین مرحله‌ی سرمایه‌داری» را به زیر سؤال برد؟ چون اگر بپنداریم که مشخصه‌ی سرمایه‌داری جهانی در قرن بیست‌ویکم صرفاً خصوصی‌سازی و کاهش قدرت دولت‌هاست، باری دیگر به جای شناختن سرمایه‌داری به عنوان یک شیوه‌ی تولید بیگانه‌کننده – چه خصوصی و چه دولتی ـ و پرداختن به بدیل آن، تنها بدیل را در نوعی دیگر از سرمایه‌داری دولتی جست‌وجو خواهیم کرد و اشتباهات قرن بیستم را تکرار خواهیم کرد.

وانگهی اگر ادعا کنیم که قدرت های امپریالیستی اصلی در جهان تنها آمریکا و کشورهای غربی و ژاپن هستند،  سوسیالیست ها باری دیگر اهداف  خود را به مخالفت با امپریالیسم غربی محدود خواهند کرذ و به ریشه های امپریالیسم نخواهند پرداخت.

با وجود شکاف های عمیق طبقاتی،  قومی و جنسیت در خاورمیانه و با وجود  ادامه ی مبارزات کارگری،  زنان، دگرباشان جنسی، کردها و فلسطینی ها، ما  تاکنون در خاورمیانه شاهد  جنبشی با بدیلی انسان باور در برابر نظام سرمایه داری نبوده ایم.   در نتیجه اتحادهای بین امپریالیستی و جنگ ها ادامه پیدا کرده اند.

کتاب شناسی:

فریدا آفاری.  “امپریالیسم در قرن بیست و یکم:  پاسخی به سعید رهنما”  نقد اقتصاد سیاسی.  15 ژوئیه 2016.

Afary, Frieda.  “Response to Saeed Rahnema.”  Naqd-e Eqtesad-e Siasi.  July 16, 2016

https://pecritique.com/2016/07/16/%d9%86%d9%82%d8%af-%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%af%d8%a7-%d8%a2%d9%81%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d9%85%d9%be%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d9%82%d8%b1%d9%86-%d8%a8/

Anderson, Kevin.  Lenin, Hegel and Western Marxism. University of Illinois Press, 1995.

Anonymous. “How Red Is Your Capitalism? Telling a State-Controlled from a Private Firm Can be Tricky.” In “Special Report on Business in China.” Economist. September 12, 2015.

Anonymous. “Emerging Market Multinationals: The Rise of State Capitalism.” Economist. January 21, 2012

Anonymous. “State Capitalism’s Global Reach: New Masters of the Universe.” Economist. January 21, 2012

آفاری، فریدا. «اقتصادهای نوظهور: نولیبرال یا سرمایه‌داری دولتی؟» سایت نقد اقتصاد سیاسی. 29 ژوئن 2013

حسینی فرد، حبیب. «نتیجه‌ی رفراندوم بریتانیا: عوضی‌گرفتن آدرس.» زمانه. 4 تیر 1395

Daher, Joseph.  “Understanding Imperialism As a Global System.”  September 22, 2014. https://syriafreedomforever.wordpress.com/2014/09/22/understanding-imperialism-as-a-global-system/

Daher, Joseph.  “Erdogan’s Turkey:  Repression, Authoritarianism and Terror.”  January 27, 2016. https://syriafreedomforever.wordpress.com/2016/01/27/erdogans-turkey-repression-authoritarianism-and-terror/

Dunayevskaya, Raya.  Philosophy and Revolution:  From Hegel to Sartre. Lexington, 2003.

Harvey, David.  A Brief History of Neoliberalism.  Oxford University Press, 2007.

Harvey, David. “Neoliberalism Is a Political Project.”  Jacobin.  July 23, 2016.

Hudis, Peter.  Marx’s Concept of the Alternative to Capitalism.  Haymarket, 2013.

Landler, Mark and Rick Lyman. “Obama Tells NATO That ‘Europe Can Count On’ the U.S.” New York Times. July 9, 2016

Lenin, V.I.. Imperialism: The Highest Stage of Capitalism. 1916.

Lucas, Scott.  “Turkey Changes the Dynamics of the Conflict.”  August 25, 2016. http://eaworldview.com/2016/08/syria-daily-turkey-changes-the-dynamics-of-the-conflicts/

Marx, Karl.  Capital, Volume 1.  Vintage, 1976.  p.

مارکس، کارل. سرمایه. جلد یکم. ترجمه حسن مرتضوی. تهران: نشر آگاه، 1386

Piketty, Thomas. Capital in the Twenty-First Century. Belknap Press, 2014.

رادیو فرانسه. مصاحبه با تورج اتابکی در مورد اجلاس سران ناتو. 10 ژوئیه 2016.

رهنما، سعید. «امپریالیسم نولیبرال، تازه ترین مرحله‌ی سرمایه‌داری: به مناسبت یک صد سالگی نظریه‌ی امپریالیسم لنین» سایت نقد اقتصاد سیاسی. خرداد 1395.

Rahnema, Saeed.  “Neoliberal Imperialism:  The Newest Stage of Capitalism.”  Naqd-e Eqtesad-e Siasi.  June 13, 2016

https://pecritique.com/2016/06/13/%d8%a7%d9%85%d9%be%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85%d9%90-%d9%86%d9%88%d9%84%db%8c%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%84%d8%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b2%d9%87%e2%80%8c%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%85%d8%b1%d8%ad/

Roberts, Michael. “Thoughts on the Debate on Imperialism” in Michael Roberts’ Blog.

March 13, 2016

Roberts, Michael. “Modern Imperialism and the Working Class” in Michael Roberts’ Blog.

June 29, 2016

Smith, John Charles. Imperialism in the Twenty-First Century: Globalization, Super-Exploitation and Capitalism’s Final Crisis. Monthly Review Press, 2016.

Yardley, Jim, et al. “Britain Rattles Postwar Order and Its Place as Pillar of Stability.” New York Times, June 25, 2016