در تاریخ 2 آذر 1394  تارنمای زمانه صفحه ی ویژه ای را به موضوع  “جنگ در منطقه و مسئولیت ایران در بحران سوریه”  اختصاص داد و نظرات جمعی از روشنفکران ایرانی و غیر ایرانی را  منتشر کرد. در طی ماه های بعد نیز زمانه مقالات جدیدی را به این پرونده ی ویژه افزوده.    ما  سه مقاله را  از میان این سلسله مقالات بازچاپ کرده ایم.  بازچاپ این مقالات  به این معنی نیست که کلیه این نویسندگان از اتحاد سوسیالیست های سوری و ایرانی حمایت می کنند.   برای آشنایی با محتوای دیگر مقالات صفحه ی ویژه ی زمانه  لطفا به آدرس ذیل رجوع کنید:

http://www.radiozamaneh.com/243343

 

ایران وارد قمار بدی شده است

شیرین عبادی،  حقوقدان،   فعال حقوق بشر و برنده ی جایزه ی صلح نوبل

1 آبان 1394

وقتی‌ به نقشه خاورمیانه نگاه می‌‌کنم  قدرت ایران، توان نظامی، وسعت خاک، تکنولوژی مدرن و منابع غنی زیر زمینی‌ آن را تبدیل به یکی‌ از بزرگترین و قوی‌ترین کشور‌های منطقه کرده است. متاسفانه ایران از قدرت خود نه برای بهبود وضعیت مردمش بلکه در راه اهداف سیاسی و صدور انقلابش سو استفاده می‌‌کند.

ایران با نفوذی که در شیعیان عراق دارد می‌‌توانست در سر و سامان دادن اوضاع این کشور کمک کند و در نتیجه داعش موفق نمی‌‌شد یک شب چند شهر مهم عراق را تصرف کند. اما در عراق چه اتفاقی افتاد؟ نوری مالکی تبدیل به عروسکی در دست حاکمان جمهوری اسلامی شد و از آنجایی که هدف صدور انقلاب بود قسمتی‌ از مردم یعنی سنی ها، نادیده گرفته شدند و به همین دلیل پس از حمله داعش تعداد زیادی از ارتش عرق فوراً تسلیم شد. ایران به باز سازی ارتش عراق کمک نکرد بلکه فقط دوستان خود را یاری کرد

در سوریه اگر پشتیبانی و حمایت بی‌ دریغ حکومت ایران نبود بشار اسد ظرف چند ماه سقوط کرده بود و مردم پیروز می‌‌شدند اما دخالت ایران موجب کشتار مردم و جنگ داخلی‌ شد و در خلا قدرت سیاسی داعش زمینه را برای رشد خود مهیا دید

در یمن آشتی ملی‌ می‌‌رفت که کشور را به آرامش برساند که ناگهان شیعیان حوثی پایتخت را گرفتند و رئیس جمهور به عربستان فرار کرد و عربستان سعودی نیز بی‌ رحمانه به کشتار مردم غیر نظامی پرداخت. تعدادی از اعضای خنواده عبدالمالک حوثی رهبر شیعیان در ایران پناهنده هستند و خود او نیز قبلا سالها در ایران بسر می‌‌برد

هم‌چنین در بحرین خانواده رهبر شیعیان که به حبس ابد محکوم شده یعنی الخواجه در ایران بسر می‌‌برند و همین امر سؤظن حکومت بحرین را بر انگیخته که نارضایتی مردم ناشی‌ از دخالت‌های ایران است. با این ترتیب می‌‌بینیم در بسیاری از حوادث ناگواری که در چند سال اخیر رخ داده ایران به نوعی _ مستقیم یا غیر مستقیم_ دخالت دارد.

ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ سر فصل مبارزات سیاسی خود را صدور انقلاب اعلام کرد و جاه طلبی سیاسی ایران حاکمان وقت را به بیراهه‌ ای کشاند که به جای ایجاد رفاه برای ایرانیان مبادرت به ارسال اسلحه و نیرو و صرف میلیارد‌ها دلار در کشور‌های اسلامی می‌‌کرد با این انگیزه که ایران تبدیل به رهبر جهان اسلام شود.

از سوی دیگر همین رویا در سر حاکمان عربستان سعودی نیز بود و رقابت‌های سیاسی و نظامی دو حکومت غیر دموکراتیک ایران و عربستان منطقه را به آتش کشاند.

روسیه و چین به حمایت از ایران و اسرائیل و آمریکا به حمایت از عربستان سعودی پای در میدان مبارزه گذاشتند و جنگ‌های نیابتی شروع شد که نتیجه آن‌ کشتار صد‌ها هزار مردم بی‌ گناه، ویرانی بسیاری از آثار باستانی و ظهور تروریسم در منطقه شده است و البته در قبال کشتار مردم بی‌‌گناه فروش روز افزون اسلحه باعث شد که سود سرشاری نصیب شرکت‌های بزرگ شود.

مشکل بزرگ آنجاست که وقتی‌ آتش جنگ زبانه می‌‌کشد نمی‌‌توان آسوده سر راحت به بالین گذاشت زیرا هر لحظه امکان سرایت خطر وجود دارد و این چیزی است که حتی برخی از دولتمردان جمهوری اسلامی مانند هاشمی رفسنجانی عنوان کرده‌اند. بنابر این ایران وارد قمار بدی شده و بهتر است هر چه زودتر به آن‌ خاتمه دهد. منابع ملی‌ و همچنین پول هایی که در اثر تفاهم هسته‌ای آزاد می‌‌شوند باید صرف رفاه مردم و اموری از قبیل احداث مدارس و بیمارستان  شود. از راهی‌ که رفته شده بایستی‌ هر چه زودتر برگشت و به قول معروف “جلوی ضرر را از هر کجا بگیری منفعت است.”

ایران مهم ترین عامل منطقه ای بحران است

علی کشتگر،  تحلیلگر سیاسی

2 آبان 1394

آنچه در سوریه و عراق می گذرد، پیامد عوامل گوناگون بین‌المللی و منطقه‌ای است. مهم‌ترین عامل بین‌المللی این وضعیت، حمله نظامی آمریکا به عراق و در نتیجه نابودی حکومت و زیر ساخت‌های سیاسی این کشور است. مهم‌ترین عامل منطقه‌ای این شرایط نیز جمهوری اسلامی است.

برآمد داعش بدون نارضایتی و وحشت مردم سنی مذهب عراق از روی کار آمدن یک جمهوری اسلامی شیعه که نسبت به آنان تبعیض اعمال کند غیرممکن بود. دخالت مستقیم جمهوری اسلامی برای روی کار آوردن حکومتی شبیه به خود در عراق، مردم سنی مذهب را آماده استقبال و حمایت از جریانات بنیادگرای سلفی و تکفیری کرد. آنگاه رقبای منطقه‌ای جمهوری اسلامی و سوداگران جنگ و جنگ افزار نیز وارد عمل شدند و با حمایت تسلیحاتی و مالی از این جریانات شرایط وخیم کنونی پدید آمد.

در سوریه نیز نقش مخرب جمهوری اسلامی در آغاز بحران سیاسی این کشور انکارشدنی نیست. چهار سال پیش وقتی جنبش موسوم به بهار عربی به سوریه رسید مطالبه مردم چیزی بیش از آزادی انتخابات و آزادی احزاب سیاسی نبود. منتها دیکتاتوری خانواده اسد با حمایت مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی و به بهانه دخالت خارجی راه سرکوب و قلع و قمع جریانات میانه رو و اصلاح‌طلب را برگزید و در نتیجه جریانات دموکراسی خواه به حاشیه رانده شدند و رادیکالیسم تکفیری جایگزین آنان شد.

عربستان، امیرنشین های خلیج فارس و ترکیه نیز بر اساس ملاحظات ژئوپولتیک خاص خود به حمایت آشکار و یا پنهانی از این جریانات پرداختند و سرنوشت شوم کنونی را برای سوریه رقم زدند. عوامل متعدد دیگری از جمله فقر و بیکاری و بی آیندگی جوانان محروم حومه شهرهای بزرگ اروپا (به ویژه فرانسه) که به جریانات بنیادگرای اسلامی می‌گروند، حمایت یکجانبه غرب به ویژه ایالات متحده از زورگویی و زیاده‌خواهی اسرائیل و تحقیر و سرکوب دائم اعراب فلسطین، تضاد منافع قدرت‌های بزرگ جهانی در منطقه‌ای که نیمی از ذخایر شناخته شده نفت و گاز جهان را در دل خود دارد هریک به سهم خود در توسعه مداوم بنیادگرایی اسلامی و وخامت بحران کنونی سوریه و عراق اثرات انکارناپذیر دارند. حالا پرسش اساسی این است که بالاخره این شرایط خطرناک پدید آمده به کجا می انجامد؟ راه برون رفت از آن کدام است؟

من در شگفتم که چگونه قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس که در ترساندن جمعیت سنی سوریه و عراق و پیدایش وضع موجود نقش موثری ایفا کرده، این روزها در نقش ناجی سوریه و عراق ظاهر شده و برخی از اذهان ساده و سطحی نیز به او دخیل بسته‌اند. بی تردید ادامه دخالت ایران در سوریه و عراق وضع را از آنچه امروز هست بدتر می کند و می‌تواند بحران را به درون مرزهای ایران بکشاند. کما این که دخالت عربستان در سوریه و عراق نیز اوضاع را وخیم تر می کند. رقابت و دخالت نظامی قدرت بزرگ جهانی نیز در نهایت همان پیامدهایی دارد که در گذشته و در سایر کشورهای منطقه شاهد بوده‌ایم، ضمن آن که خطر فرامنطقه‌ای شدن جنگ را نیز به همراه دارد.

اغراق نیست اگر بگوئیم چشم‌انداز خاورمیانه تاریک و نگران کننده است. شاید تنها راه برون رفت از بحرانی که خطر فروپاشی کشورهای خاورمیانه و حتی بروز یک جنگ جهانی را به همراه دارد، گردن گذاشتن همه کشورهای درگیر و ذی‌نفع به یک راه حل معقول از کانال سازمان ملل متحد باشد. امری که به‌خاطر منافع کوتاه مدت سوداگران جنگ و محاسبات کوته‌بینانه بازیگران منطقه‌ای و جهانی تقریبا غیرممکن است.

ادامه رژیم اسد ادامه سرکوب در خاورمیانه است

فریدا آفاری، روزنامه نگار و مترجم

2 آبان 1394

غلب تحلیلگران منطقه اذعان دارند که حملات هوایی روسیه و تقویت حضور نظامی جمهوری اسلامی ایران در حمایت از رژیم بشار اسد در سوریه عمدتا معطوف به مناطق تحت کنترل اپوزیسیون میانه‌رو و نه مناطق تحت کنترل داعش بوده است. (1) آمریکا و اروپا نیز تلویحا حضور نظامی روسیه و ایران را در سوریه پذیرفته‌اند. (2) از سویی دیگر هدف مذاکرات اخیر اتحادیه  اروپا با دولت ترکیه توافقی است که درهای اروپا را به روی آوارگان سوری خواهد بست و آنها را وادار خواهد کرد که در سوریه بمانند و بمیرند یا در اردوگاه‌های آوارگان در ترکیه، لبنان، اردن، عراق و مصر در شرایطی اسفناک مرگی تدریجی را تجربه کنند. با در نظر گرفتن مقیاس گسترده این بحران انسانی که بزرگ‌ترین بحران پناهندگی بعد از جنگ جهانی دوم است، آیا بهتر نیست آن را یک هولوکاست بنامیم؟

در این میان، برخی از فعالان و روشنفکران ایرانی با به راه انداختن صفحه فیسبوکی “برای سوریه” یا  Sorry Syria آشکارا مخالفت خود را با دخالت نظامی دولت ایران در سوریه اعلام کرده‌اند و حمایت جمهوری اسلامی از رژیم اسد را یک عامل اصلی در سرکوب انقلاب مردمی سال ۲۰۱۱ و تقویت بنیاد گرایی مذهبی در سوریه و بحران در منطقه می‌دانند. اما بسیاری از فعالان و روشنفکران ایرانی تلویحا یا آشکارا از رژیم اسد پشتیبانی و ادعا می‌کنند که ادامه رژیم اسد مانع رشد داعش خواهد شد. آنها استدلال می‌کنند که این رژیم “گزینه بهتر” است چون به سبب سکولار بودن ظرفیت بیشتری برای اصلاح‌پذیری دارد.

به نظرم این استدلال غیر منطقی و غیر انسانی است. چرا؟

نخست، بخش اعظم بیش از ۲۵۰ هزار سوری که از سال ۲۰۱۱ تا به حال در سوریه کشته شده‌اند به دست رژیم اسد و به سبب بمب‌های بشکه‌ای ارتش او به قتل رسیده‌اند. بخش اعظم آوارگان سوری نیز که شامل ۷.۶ میلیون داخل سوریه و بیش از ۴ میلیون خارج سوریه می‌شوند از مناطقی گریخته‌اند که تحت کنترل نیروهای بشار اسد است. (3)  رژیم اسد از لحاظ شقاوت و مهارت در اداره یک ماشین آدم کشی، شکنجه و تجاوز نه فقط کم‌تر از داعش نیست بلکه با آلمان نازی مقایسه شده. فراموش نکنیم که رژیم اسد مانند رژیم صدام حسین از گاز شیمیایی علیه مخالفانش استفاده کرده . این رژیم به هیچ یک از اصلاحات پیشنهاد شده از سوی اپوزیسیون میانه‌رو تن نداده. برای مثال در شهر زبدانی با جمعیتی سنی و مسیحی، محلی که مقاومت شدید مردم علیه حملات نظامی رژیم و نیروهای سپاه پاسداران آنها را در تابستان ۲۰۱۵ وادار به مذاکره با اپوزیسیون کرد، آتش‌بسی که اعلام شده بود به سرعت از سوی ارتش اسد و سپاه پاسداران نقض شد. (4)

دوم، رژیم اسد و داعش از یک دیگر تغذیه می کنند. بسیاری منابع تاکید می‌کنند که جنایت‌های دولت اسد یکی از عوامل اصلی منجر به ظهور و رشد داعش بوده. دگراندیشان چپ سوری مانند یاسین الحاج صالح خاطر نشان می‌کنند که دولت بشار اسد هنگام رودررو شدن با انقلابی مردمی عمدا به رشد سازمان‌ها و نیروهای بنیادگرای سنی کمک کرد تا جنبش دمکراتیک و انسان دوست مردم را سرکوب کند و حتی در تابستان ۲۰۱۳ هنگام بمباران مردم بیگناه شهر رقه، شهری که مرکز فرماندهی داعش در آن قرار دارد ، عمدا از حمله به ساختمان مقر داعش خودداری کرد. (5) رژیم اسد با ادامه  یک حکومت انحصار طلب شیعی بر اکثریتی سنی هرچه بیشتر هیزم به آتش سنی های بنیادگرای مذهبی و دستگاه ابر تروریستی داعش خواهد ریخت.

لازم است به مردم ایران هشدار داد که ادامه رژیم اسد –چه با اسد و چه بدون اسد– همانا ادامه رشد داعش و استفاده فزاینده دولت‌های منطقه از جمله ترکیه و عربستان سعودی از گفتمان‌های ناسیونالیستی برای سرکوب هرگونه اپوزیسیون دمکراتیک در خاورمیانه خواهد بود.

این استدلال که باید بین رژیم اسد و داعش، رژیم اسد را به عنوان “گزینه بهتر” انتخاب کنیم، ما را با سیاست‌های امپریالیستی دولت‌های روسیه، ایران، اسرائیل، آمریکا، اروپا و چین هم‌سو می‌کند. اگر خود را مدافع حقوق بشر می‌دانیم باید همواره علیه رژیم اسد و داعش موضع بگیریم، از عدالت اجتماعی دفاع کنیم و در جستجوی راه‌های ایجاد اتحاد بین ترقی خواهان سوری و ایرانی از جمله کردها باشیم.

 

  1. Helena Merriman. “The Inquiry: Is Russia Vulnerable?” BBC World Service. October 13, 2015
  2. Mark Boothroyd. “ Can the Revolution in Syria Survive an Imperial Carve Up?” org, October 7, 2015
  3. Strangers in Strange Lands,” Economist. September 12, 2015 ” همچنین رجوع کنید به مصاحبه رادیو فرانسه با روزنامه‌نگار ایرانی امیر طاهری، ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵ و سرمقاله روزنامه لیبراسیون، ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵ به نقل از رادیو فرانسه
  4. Mark Boothroyd همانجا
  5. مصاحبه فریدا آفاری با یاسین الحاج صالح . “یک روشنفکر برجسته سوری: لزوم درک پیوند سیاست های امپریالیستی دولت ایران با ستمگری آن در داخل.” سایت زمانه. ۹ خرداد ۱۳۹۴. http://www.radiozamaneh.com/221018