زنان در سوریه با چالش‌های گوناگون مواجه هستند اما هنوز نیز به مبارزه علیه فاشیسم، امپریالیسم، و پدرسالاری ادامه می‌دهند. به استثنای زنان کرد سوری در شمال، عموما زنان از روایت‌های جریان اصلی درباره سوریه کنار گذاشته شده‌اند و به خاطر تمرکز بر مبارزه نظامی که هژمونی آن به دست مردان است، به وضعیتی نامرئی فروکاسته شده‌اند. در حالی که زنان سوری نقشی اساسی در مقاومت غیرنظامی و سازماندهی اجتماعی بازی می‌کنند، از سوی فمینیست‌های غربی یا حتی چپ‌ها که تمایل دارند آنها را بیشتر در مقام قربانی و نه انقلابی‌های قوی ببینند، حمایت اندکی دریافت می‌کنند.

لیلا الشامی

26 دسامبر 2016

ترجمه:  مهتاب دهقان

منبع فارسی:

https://www.radiozamaneh.com/315829?utm_source=feedburner&utm_medium=email&utm_campaign=Feed%3A+radiozamaneh%2Fcom+%28%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88+%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87%29

جنگیدن در همه جبهه ها:  زنان در سوریه مقاومت می کنند

در حالی که قسمت شرقی حلب زیر ضربِ حملات هوایی رژیم اسد و روسیه و زیر یورش زمینی شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران در حال سقوط است، یک زن جوان همه خطرها را به جان می‌خرد تا وحشت این روزهای آخر را از قسمت‌های آزاد‌شده شهر به جهان مخابره کند.

لینا شامی بیست‌و‌اندی سال دارد. یکی از بسیار فعالان باشهامتی است که از طریق شبکه‌های اجتماعی درباره وحشت غیرنظامیان در مناطق تحت‌محاصره مینویسد مناطقی که تحت کنترل شورشیان هستند و هیچ راه فرار امنی ندارند. این غیرنظامیان در تراژیک‌ترین وضعیت ممکن گیرافتاده‌اند؛ در محاصره مرگ و تخریب، همزمان با بارش بمبهای بشکهای، کلر و فسفر از آسمان. آنها که فعالان شناخته شده‌ای هستند، نمیتوانند به مناطق تحت‌کنترل رژیم فرار کنند، کما اینکه پیش‌تر نیز غیرنظامیان شرق حلب با عبور به مناطق دیگر هدف گلوله قرار گرفته‌اند، دستگیر شده‌اند و به صف اول جبهه‌های جنگ فرستاده شده‌اند. در این وضعیت انتظار بهترین بازی برای آنهاست.

در زمان نوشتن این مطلب، یک بار دیگر آتش‌بس شکسته می‌شود و لینا یک ویدئو بر روی توییترش می‌گذارد. در حالی که روی بالکن ایستاده، دوربینش را در یک دست نگه داشته و صدای ممتد بمباران و انفجار به گوش می‌رسد. او می‌گوید: «رژیم جنایتکار سوریه و ایرانی‌ها آتش‌بس را شکستند و باز برای حمله به غیرنظامیان بازگشته‌اند

در ویدئوی دیگری، جامعه بین‌المللی را به شدت نقد می‌کند که نتوانسته‌اند پاسخی درخور به درد و رنج‌های انسانی مردم در سرتاسر سوریه بدهند. او می‌پرسد: «آیا حق ما نیست… که به عنوان انقلابی‌هایی که از ظلم و بردگی سرباز زده‌اند، که برای آزادی و عزت نفس حرکت کرده‌اند، بتوانیم با این رژیم غیرعادلانه با صداها و تظاهرات صلح‌آمیزمان مقابله کنیم، بی‌آنکه به بازداشت، بدترین شکل‌های شکنجه، کشتار و جابه‌جایی‌های اقلیمی وادار شویم؟»

با وجود این وحشت‌ها و  در سکوت کرکننده جامعه بین‌المللی، لینا هنوز به این موضوع ایمان دارد که روزی مردم برخواهند خواست، همراهی و همدلی خود را نشان خواهند داد و بر رهبران‌شان فشار خواهند آورد تا اقدام موثری صورت دهند. او در روز ۱۲ دسامبر که خشونت‌ها و دشمنی‌های وحشت‌افزا در سرتاسر شهر در حال وقوع بود، به فضای توییتر پناه برد: «انسان‌های سرتاسر جهان، نخوابید! می‌توانید کاری بکنید! همین حالا اعتراض کنید

لینا با آن تصویرها و پیش‌فرض‌های ساده‌ساز غربی (امپریالیستی)که زنان سوری/مسلمان را ضعیف، تحت ستم و دنباله‌رو فرض می‌گیرند، گویی که خود هیچ عاملیتی ندارند، و بیش از هر چیز از جانب فرهنگ و دین خود سرکوب شده‌اند، همصدایی ندارد. او همچنین با تصویرسازی شرق‌گرایانه از سوی مخالفان اسد نیز موافق نیست که همه این زنان را شبه‌نظامیان جهادیِ دچار جنون می‌بینند. او یک زن قوی انقلابی عرب است. نه با حاکمیت داخلی اسد موافق است و نه با اشغال تهاجمی نیروهای خارجی. با ظاهر شدن در قاب دوربین، بایدهای اجتماعی و سنتی را محکم رد می‌کند؛ هنجارها و بایدهایی که معمولا زنان را ساکت یا نامرئی می‌کنند. برای او این جنگی علیه فاشیسم، امپریالیسم، و پدرسالاری است.

زنان در صف مقدم مقاومت‌های غیرنظامی در برابر دولت بشار اسد حضور داشتند، پیش از آنکه دیگران بتوانند آنها را به حاشیه برانند. در روزهای اول انقلاب، پیش از آنکه شرایط امنیتی بدتر شود، می‌توانستید تعداد زیادی از زنان را در خیابان‌ها ببینید؛ زنانی که علیه دولت و سبعیت آن اعتراض می‌کردند.

زنان در سازماندهی انقلاب نیز نقش مهمی ایفا کردند. در سال ۲۰۱۱ هر دو ائتلاف بزرگ مردمی را زنان تشکیل دادند: «کمیته‌های هماهنگی محلی» از سوی رزان زیتونه و «کمیته عمومی انقلاب سوریه» از سوی سهیر الاتاسی. کمیته‌های هماهنگی محلی مثال قابل توجهی از سازماندهی افقی تحت رهبری جوانان بود و یکی از بهترین ایده‌آل‌های انقلاب را نشان می‌داد: فرمی گشوده و دربرگیرنده، دموکراتیک و غیرجناحی (غیرهویتی). زنان در این کمیته‌ها که ابتدا وظیفه سازماندهی اعتراضات مردمی و سپس کمک‌رسانی‌های انسانی را داشت، فعال بودند. همینطور در بخش رسانه‌ای «کمیته‌های هماهنگی محلی» برای مخابره پیام‌های انقلاب سوریه به جهان خارج مشارکت داشته‌اند.

در حلب، رادیو نسیم به عنوان اولین ایستگاه رادیویی مستقل زنان تاسیس شد. همزمان، ژورنالیستی با نام زینه ارحیم در ادلب زنان زیادی را در حوزه روزنامه‌نگاری شهروندی تربیت کرد و در تاسیس بلاگ زنان در همکاری با دفتر دمشق نقش داشت.

این بلاگ داستان‌های جالب توجهی از زنان را منتشر می‌کند که هر کدام، از هر طبقه و موقعیت اجتماعی، به شیوه‌هایی متعهدانه و خلاقانه به انقلاب و جنگ پاسخ گفتند.

زنان همچنین در خط مقدم مقاومت در برابر شبه‌نظامیان اسلام‌گرای افراطی ایستادند، شبه‌نظامیانی که با سوختن سوریه در آتش جنگ توانستند جایگاه مهمی در این کشور پیدا کنند. بعضی از این گروه‌ها قوانین سرکوبگرانه‌ای علیه زنان وضع کردند، از جمله وضع فوانین برای پوشش زنان. رزان زیتونه همراه با فعالان دیگر، سمیرا خلیل، وائل حماده و ناظم حمادی، در دسامبر ۲۰۱۳ احتمالا از سوی گروه مسلح مخالف بشار با نام جیش الاسلام ربوده شدند. رزان یک فعال حقوق بشر مستقل و بدون پوشش حجاب، نه تنها یک منتقد سرسخت علیه رژیم محسوب می‌شد، بلکه علیه همه گروههای اقتدارگرا شامل جیش الاسلام ایستاده بود. این محتمل‌ترین دلیل برای ربودن او بود. در رقه، یک سازمان زنان با نام «جنا» که هدف تاسیس اش‌از سوی زنان «تاکید بر نقش آنها در بازسازی جامعه و بازپس‌گیری جایگاه به حق زنان کنار مردان در انقلاب سوریه» بود، تظاهراتی علیه شبه‌نظامیان اسلامگرای تندروی احرار‌الشام برگزار کرد. این سازمان در هنگام قحطی نان توزیع می‌کرد و توانست یک دبیرستان هم راه‌اندازی کند. زنانی که «جنا» را تاسیس کردند، همه مسلمان هستند، با این حال در جنبش خود علیه اسلامگرایی سیاسی جنگیده‌اند. نزاع اصلی آنها علیه ذهنیت اقتدارگراست. یکی از اعضای این گروه می‌گوید: «دین امری شخصی است، و هیچ کس حق ندارد آن را به دیگران تحمیل کند

در مناطق تحت اشغال داعش، زنان با شجاعت علیه خشونت این سازمان مقاومت کردند. سعاد نوفل، معلم مدرسه‌ای بود که در سال ۲۰۱۳ در رقه به مدت دو ماه، هر روز علیه داعش یک تنه به تظاهرات پرداخت. او تنها، بیرون مقر اصلی این گروه می‌ایستاد و پلاکاردهای خود را بالا می‌گرفت – یکی درباره آزادی زندانیان، دیگری در حمایت از مسیحیانی که کلیساهایشان نابود شده است. او بدل به سمبل مقاومت زنان برای انقلابی‌های سوریه شد و در نهایت نیز به اروپا گریخت. دیگران به اندازه او خوش‌شانس نبودند.

اواخر سال گذشته، رقیه حسن ۳۰ ساله (که با اسم مستعار نیسان ابراهیم شناخته می‌شد)، یک زن سوری کورد که در رقه زندگی می‌کرد، از سوی داعش به قتل رسید. او که دانشجوی سابق فلسفه در دانشگاه حلب بود، در اولین اعتراضات علیه رژیم اسد شرکت داشت و وقتی داعش رقه را گرفت، همچنان به فعالیت‌های اعتراضی ادامه داد و به مستند‌کردن شرایط دردناک زندگی تحت اشغال داعش مشغول شد. او به طور منظم درباره حملات هوایی ائتلاف بین المللی و نیروهای روسیه اطلاع‌رسانی می‌کرد. رقیه در یکی از آخرین پست‌های فیس‌بوکش نوشت: «من در رقه هستم و چندبار به مرگ تهدید شده‌ام. مشکی ندارد اگر داعش من را بگیرد و بکشد، چون وقتی سرم را از تنم جدا می‌کنند، من عزت نفس خواهم داشت، که بهتر از زندگی زیر بار حقارت است

وقتی دولت سقوط کرد، زنان نقشی پیشرو در پشتیبانی از محله‌ها و گروه‌های اجتماعی، و ساختن آلترناتیوها برای جایگزینی تمامیت‌گرایی دولتی ایفا کردند. امروز به عنوان پزشکان، پرستاران و معلمان در کلینیک‌ها و مدارس زیرزمینی و مخفی فعالیت می‌کنند. آنها برای کلاه سفید شدن داوطلب می‌شوند و زندگی‌شان را وقف بیرون کشیدن قربانیان حملات هوایی از میان خرابه‌ها می‌کنند. آنها خدمات لجیستیک برای گروه‌های مسلح فراهم می‌کنند و در بعضی موارد خود اسلحه به دست گرفته‌اند و واحدهای مبارز زنان را تشکیل داده‌اند.

در مورد زبیده المیقی، ژنرال علوی می‌بینیم که زنان حتی در ترتبیت جنگجویان ارتش آزاد نقش داشته‌اند. در شرایطی که مردان اسیر شده یا در جنگ کشته شده اند، زنان (حتی در گروه‌های اجتماعی محافظه کارتر) هنجارهای جنسیتی سنتی را به چالش کشیده‌اند و برای تامین خانواده شان کار کرده‌اند. در بانیاس زنان موفق شدند برای آزادی یک زندانی مذاکره کنند، و در الزبدانی زنان بودند که توانستند برای یک آتش‌بس موقتی مذاکره کنند تا کمک‌ها به شهر محاصره‌شده ارسال شوند. بسیاری زنان اکنون مستقل‌تر از گذشته هستند و حتی در انتخاب‌های زندگی‌شان آزادی بیشتری دارند. بی شک شرایط جنگ و جابه‌جایی شرایط بسیاری از افراد را بدتر نیز کرده است، در حالی که گزارش می‌شود چندزنی، ازدواج زودهنگام، و کار جنسیکه زنان برای ادامه حیات تن به آنها می‌دهند – افزایش یافته است.

در سرتاسر مناطق آزادشده از رژیم و داعش، مراکز زنان تاسیس شده‌اند تا بر موانع مشارکت زنان در فضاهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غلبه کنند. یک مثال مرکز مزایا در کفرنبل از حوالی ادلب است. این مرکز که از سوی ام خالد در ماه ژوئن ۲۰۱۳ تاسیس شده است یک کتابخانه دارد و به زنان مهارت و آموزش ارائه می‌دهد تا بتوانند استقلال مالی کسب کنند. در دوما، از نواحی اطراف دمشق، شورای محلی این منطقه یک دفتر برای امور زنان به ریاست ریحان بیان تاسیس کرده است. ریحان بیان کسی است که بی‌وقفه و بی هیچ خستگی برای حضور بیشتر زنان در گروه‌های سیاسی مخالف رژیم کمپین برگزار کرده و زنان را تشویق می‌کند که نقش فعال‌تری بازی کنند.

هنوز رژیم سوریه بزرگ‌ترین تهدید برای فعالیت سیاسی زنان است. حتی پیش از انقلاب سازمان‌های مستقل زنان از فعالیت منع شده بودند. آنها که اجازه فعالیت یافتند به خود رژیم متصل بودند و توسط زنان صاحب امتیازهای اجتماعی اداره می‌شدند؛ زنانی که زمینه اجتماعی و شهری آنها هیچ اشتراکی با تجربه زیسته اکثر زنان عادی جامعه نداشت. امروز، فعالان زن و کمک‌رسان‌ها هدف دستگیری و حبس قرار می‌گیرند و به شکنجه و سواستفاده جنسی تهدید می‌شوند. کمپین‌های تجاوز جمعی از سوی نیروهای حامی بشار علیه گروه‌ها و اجتماعات ناراضی به راه افتاده است. تجاوز و تهدید به تجاوز ابزاری از سوی رژیم است که می‌خواهد، از طریق استفاده از بدن‌های زنان به عنوان محلی برای اعمال ستم و تحقیر، با مقاومت سیاسی زنان مقابله کند، اما همینطور ابزاری برای کنترل مردان و شکستن همبستگی‌های اجتماعی در داخل گروه‌ها نیز هست. تابوی تجاور، و مفاهیم سنتی ناموس و شرم، همگی به این معنا هستند که گاهی زنان حبس کشیده و به زندان‌رفته با ننگی اجتماعی مواجه می‌شوند، و مسئله تجاوز می‌تواند به طلاق یا طرد از جانب خانواده منجر شود. تجاوز یک ابزار جابه‌جایی است، بسیاری به خاطر تهدید به تجاوز از کشور گریخته‌اند.

شبکه سوری برای حقوق بشر گزارش می‌دهد که ۱۳۹۲۰ زن در سوریه بین مارس ۲۰۱۱ و نوامبر ۲۰۱۶ دستگیر شدند یا با اعمال زور و تهدید ناپدید شدند و بیشتر این اقدامات از سوی رژیم رخ داده‌اند. با این حال، حتی در شرایط حبس نیز زنان سوری شهامت و عاملیت خود را نشان داده‌اند. در جولای ۲۰۱۳ گروهی از زندانیان زن در زندان بدنام «عدرا» دست به اعتصاب غذا زدند. آنها از سوی دادگاه تروریسم به طور نامحدود حبس شده بودند، در حالی که در میان آنها زنان مسن، حامله، و بیمار نیز به چشم می‌خورد. اعتصاب‌کنندگان بر حق خود برای یک محاکمه عادلانه، اجازه دیدار با خانواده، و دسترسی به خدمات پزشکی تاکید می‌کردند.

زنان در سوریه با چالش‌های گوناگون مواجه هستند اما هنوز نیز به مبارزه علیه فاشیسم، امپریالیسم، و پدرسالاری ادامه می‌دهند. به استثنای زنان کرد سوری در شمال، عموما زنان از روایت‌های جریان اصلی درباره سوریه کنار گذاشته شده‌اند و به خاطر تمرکز بر مبارزه نظامی که هژمونی آن به دست مردان است، به وضعیتی نامرئی فروکاسته شده‌اند. در حالی که زنان سوری نقشی اساسی در مقاومت غیرنظامی و سازماندهی اجتماعی بازی می‌کنند، از سوی فمینیست‌های غربی یا حتی چپ‌ها که تمایل دارند آنها را بیشتر در مقام قربانی و نه انقلابی‌های قوی ببینند، حمایت اندکی دریافت می‌کنند. مشکلی که طبعا طرز فکر فمینست‌های غربی و چپ‌هاست، نه زنان سوری

منبع انگلیسی

aljumhuriya.net/en/aleppo/fighting-on-numerous-fronts-womens-resistance-in-syria